رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)
ملکوت نگاه بارانيت
راوي يک مدينه اندوه است
سالياني است از غم غربت
خاطر خستهي تو مجروح است
**
اين اهالي ظلمت دنيا
مردمان قبيلهي وهمند
در سلوک هدايت و رحمت
اشتياق تو را نمي فهمند
**
ماتم اين شکنجه هاي کبود
غصه ها بي مجال پيرت کرد
سينهي غرق نور و سنگ ستم
داغ چندين بلال پيرت کرد
**
بي کسي خو گرفته بود آقا
با اهالي شعب دلتنگي
مي شکستي چنان غريبانه
در حوالي شعب دلتنگي
**
ديده هر دم غروب عام الحزن
چشم باراني و پُر ابرت را
تو چه کردي در اين غريبستان
که خدا مي ستود صبرت را
**
با عمو در دل پريشانت
حس آرامش عجيبي بود
آه ديگر پس از ابوطالب
مکه زندان بي شکيبي بود
**
داغها ياس بيقرارت را
در غم خود سهيم مي کردند
مادري را به عرش مي بردند
دختري را يتيم مي کردند
**
ماه عالم بگو چه آورده
به سر تو محاق خاکستر
دختر تو چقدر دلخون شد
بر سرت ريخت داغ خاکستر
**
خوب ديدي ميان اين مردم
دم به دم جوشش عواطف را
بوسهي سنگ و زخم پيشانيت
غصه پر کرده بود طائف را
**
قلبتان را چقدر مي آزرد
داغدار غم اُحد بودن
زخمي از عهد بي بصيرت ها
خسته از همرهان خود بودن
**
ناگهان بر تن تو گل کردند
زخمها لاله ها شقايقها
لب و دندان تو شده مجروح
آخر از لطف اين منافقها
**
چه کشيدي در آن غروبي که
تن مجروح حمزه را ديدي
دلت آقا کدام سو مي رفت
بر دلش زخم نيزه را ديدي
**
ديد خيبر که گفتي آزاده
آب را بر کسي نمي بندد
گرچه از فرقهي يهودي ها
به اسيران کسي نمي خندد
**
همه ديدند روز خندق هم
رحم و آزادگي شعارت بود
در مرام تو پيکر کشته
ايمن از غارت و جسارت بود
**
بر سر و سينه و گلوي حسين
بوسه هايت چقدر معروف است
روضه خوان را ببخش آقا جان
روضه از اين به بعد مکشوف است
**
با تماشاي قد و بالايش
از نگاه تو آرزو مي ريخت
آه ، ناگاه اگر زمين مي خورد
آسمان بر سرت فرو مي ريخت
**
پيش چشمت محاصره کردند
پيکر ماه بي پناهت را
خوب تکريم کرد امت تو
نيزه در نيزه بوسه گاهت را
**
زينت شانه هاي تو حالا
شده پامال نعل مرکب ها
آيه آيه، ورق ورق، پرپر
ارباً اربا، مقطع الأعضا
**
سر خورشيد غرق خونت را
روي نيزه ببين چهل منزل
بارش سنگ ها چه خواهد کرد
با لبي نازنين چهل منزل
**
خون او خون تازه اي جوشاند
در رگ دين و مکتبت آقا
تا ابد شور نهضتش باقيست
تا ابد کُلّ يومٍ عاشورا
یوسف رحیمی
*******************
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت